امروز بابای سعیدو دیدم، اینقدر از دیدنش خوشحال شدم که از ذوق تو صدام معلوم بود! اونم خوشحال شد و از چشماش معلوم بود!

باباشونو توی اینستاگرامم دارم و دوتا پسراش که دوستام بودنو دیگه ندارم????‍♀️????

الان ع بابامو کنار دریا، داداشم بهم نشون داد، اینقدر از دیدنشون ذوق کردم و خوشحال شدم که دوست داشتم برای سعید فورواردش کنم و بهش نشونش بدم!!! 

بعد به این واکنشم لبخند زدم، هنوز ذره ای ازین ادم درون من هست! 

اون لحظه هایی که ذوق زده میشم هنوزم گاهی ناخوداگاه ، خیلی ناخوداگاه به یادش میفتم و یه چیزی یه جایی از دلم میخواد بپره سمتش و با ذوق اون خوشحالیو باهاش شریک بشه! 

شب یلدا امسال بیشتر از یه دونه فال گرفتم، یه دونشم به نیت سعید بود، میدونید کدوم شعر حافظ میتونست بهترین جواب به این نیتم باشه؟ 

در خرابات مغان نور خدا میبینم، وین عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم! 

و من اونشب لبخند زدم‌????

خوشحال منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

نامه ای به گذشته هر چی که بخوای خرید بلیط هواپیما همه چی موجوده تعمیرگاه مجاز تعمیر ماکروویو،مایکروویو تکنولوژی و فناوری یوزر و پسورد نود 32| آپدیت نود 32 پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان