میخواستم با ابولفضل در مورد سین صحبت کنم، حال و احوالشو بپرسم و ببینم با کسیه یا تنهاست، اما بر خلاف انتظارم تنها نبود و نگنی باهاش بود و بعد هم هادی بهمون پیوست. 

آخرشب ابولفضل گفت باهام کار داره و یا این دفعه یادفعه بعد که بیام تهران باید حضوری بهم بگه، اولش خیلی کنجکاو شدم چون فکر کردم شاید هم به سین مربوط باشه، قبل از اومدنم دعا کرده بودم، یه جایی درونم از خدا خواسته بود یه معجزه اتفاق بیفته و میبینید؟ حتی اسمش رو هم میذارم معجزه! نه چون خیلی خاص و واو و فوق العادست، چون بعیده و سین سلف سنترد تر و البته زیبا پسند تر ازین حرفاست! زیبایی منظورم چیزی نزدیک به داف هست اما نه لزوما به اون شکل و به اون معنی! 

نمیدونم این چیه حرفاییه اما حالا که نوشتمشون میذارم باشن، چون این چیپ بودن هم بخشی از منه، بخشی از تفکراتم و دنیای خودم، 

اما میخواستم اینوبگم که برخلاف اینکه اولش کنجکاو بودم خیلی تظاهر کردم اصلا برام مهم نیست و گفتم باشه پس، اگه شد اینبار همو میبینیم و وگرنه هم دفعه بعدی!

یکی که گذشت یادم اومد داریم به تولدم نزدیک میشیم و ابولفضل هم همیشه تولدا رو یادشه و قطعا برای تولد بوده و میخواد سوپرایزم کنه! 

بعد منی که قبلش خیلی منتظر بودم تا حرفاشو بشنوم، اشتیاقم یک صدم برابر شد!

تو راه رفت به فاطمه که پیام داده بودحالمو بپرسه و بگه حواسش هست هر وقت میام تهران یکمی به هم میریزم گفتم من فقط دوست دارم پیش برم و با آدمای جدید آشنا بشم و تجربیات مختلف کسب کنم و دنیای زیبا و فوق العاده رو تجربه کنم،

تو راه برگشت به همه ی آدمایی که تو این سالا ملاقات کردم فکر میکردم، تو این دوسال و نیم با سه نفر آدم جدی و تعداد زیادی آدم گذرا و عادی ملاقات کردم، نمیگم دیگه کسی رو دوست نداشتم یا همیشه یه سین فکر میکردم و سین برام باارزش و خاص بود،

من گاهی فکر میکردم تموم شده برام و فراموشش کردم، گاهی حس میکردم اصلا اونی نبوده و نیست که میخوام، حتی یه وقتایی خدارو شکر کردم بخاطر نبودنش، اما همه اینا منو رسوند به اینجا؟ 

که دیشب که الهام و همسرش منو میرسونن خونه خواهرم یاد شبی بیفتم که سین منو رسوند و حسی برام زنده بشه که مطمئنم همون موقع هم نداشتمش حتی؟ یا اینکه صبح که از خواب پا میشم صدای علیرضا قربانی تو گوشم باشه که باز ای دلبرا که دلم بی قرار توست؟

من بازم به زندگیم ادامه میدم، آدمای جدید، تجربیات جدید، شهرای جدید، تغییر میکنم و یه آدم جدید میشم، اما این آدم جدید در مواجهه با هر فلش بکی به سالای 94 و 95 حسای قدیمی رو تجربه میکنه و تو یه مه از ابهام فرو میره!

 

خیلی ,برام ,جدید، ,میکردم ,جدید ,ابولفضل منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

عاشق مات زیرنویس بهترین سایت بیستمین پرسش مهر ریاست جمهوری پرشین | بروزترین مرجع دانلود فیلم و سریال ایرانی و خارجی وبلاگ خبری گروه مطالبات مردمی دورود معرفی کالا فروشگاهی کاپ فیلم